معنی بحت | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

تمام عیار، خالص، سره، کامل ≠ ناسره، ناخالص

۱. تحیر، تعجب، حیرت، خیرگی، خیره، شگفتی، گیجی ۲. ماتزده ۳. حیرت کردن، خیره شدن، شگفت زده شدن، متحیر ماندن

آزموده، حاذق، خبره، کارآزموده، کاردان، کهنهکار، مجرب ≠ بیتجربه، تازهکار

مدبر، کاردان

۱. بیآمیغ، پاک، خالص، ناب ۲. بحت صرف ۳. فقط ۴. بهخاطر، برای

باتحکم، تحکمآمیز، رئیسمابانه، قلدرانه

باتجربه، حاذق، خبره، قابل، کارآمد، کاردان، کارکشته، مجرب ≠ بیتجربه، تازهکار

باتدبیر، حاذق، خبره، فعال، کارآ، کارآزموده، کارآمد، کاردان، کارکشته، کاری، ماهر ≠ بیتدبیر، بیفکر

باتجربه، باسابقه، مجرب ≠ تازهکار