معنی بانگ | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. جار، صدا، صلا، ندا ۲. صوت، آوار، آواز ۳. صیحه، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، نعره

آواز کردن، صدازدن، صلا در دادن، فریاد زدن

محل اخذ عوارض

۱. بادخن، بادغر ۲. حلقه فلزی و مشبک سر قلیان (غلیان)

۱. ایوان، باره، سراپرده، صفه ۲. دربار، درگاه ۳. مقبره، آستانه، بارگه

بانگ، جیغ، شیهه، فریاد، فغان، ناله

بانگ، جیغ، خروش، دادوبیداد، زوزه، شیون، صیحه، ضجه، عربده، غریو، غلغله، فغان، غیه، ناله، نعره، نفیر، ولوله، هیاهو

بانگ، خروش، زوزه، غریو، فریاد

۱. بانگ، داد، صدا، صلا، صوت، فریاد، ندا ۲. مجاور، همسایه ۳. چلچراغ ۴. نگهبان ۵. همسوگند، همقسم

۱. بانگ، ندا ۲. دادوبیداد، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، نعره، نفیر، هیاهو ≠ سکوت ۳. افغان، زاری، ضجه