بابفرهنگ مترادف و متضاد۱. رایج، رسم، متعارف، متداول، مد، مرسوم، معمول ۲. در، دروازه ۳. بارگاه، سرا ≠ کلبه ۴. دریچه، پنجره ۵. بخش، فصل، مدخل ۶. اب، بابا، پدر ≠ مام، مادر، ام ۷. خاص، مخ
باب شدنفرهنگ مترادف و متضادتداول یافتن، رایجشدن، رواج یافتن، متداول شدن، مد شدن، معمولشدن ≠ منسوخ شدن، دمده شدن، ازمد افتادن
رشیدفرهنگ مترادف و متضاد۱. بالغ، عاقل، کبیر ۲. بلندبالا، بلندقامت، خوشقدوقامت، رشیق ۳. دلیر، شجاع، گرد
خردفرهنگ مترادف و متضاد۱. حقیر، صغیر، کوچک ≠ کبیر، بالغ، بزرگ ۲. اندک، کم، ناجیز ۳. شکسته، له ≠ سالم، نشکسته ۴. ریز، ریزه ≠ بزرگ، حجیم، عظیم
بچهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندکسال، خردسال، صغیر، طفل، فرزند، کمسال، کمسن، کودک، نابالغ، نارسیده، نوباوه، نوزاد ≠ کبیر ۲. جوان، بالغ ۳. مرد ۴. پیر ۵. همکار، همشاگردی، رفیق ۶. کمتجربه،