معنی باعث | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. انگیزه، سبب، علت، محرک، موجب، مورث، وسیله ۲. بانی، مسبب ۳. برانگیزاننده

۱. موسس ۲. سرپرست، حامی

بارور، مثمر، میوهدار ≠ بیبر، بیثمر، بیهوده

بامحبت، پرمهر، رئوف، عطوف، مشفق، مهربان ≠ بیعاطفه

باجربزه، بالیاقت، باهمت، جراتمند، عرضهدار، عرضهمند، لایق ≠ بیعرضه، بیکفایت، نالایق

بااراده، پراستقامت، مصمم ≠ سستاراده، بیاراده

باعث، جهت، داعیه، دلیل، سبب، علت، محرک، موجب

باعث شدن، انگیزه شدن، موجب شدن، مسبب شدن، وسیلهگشتن، وسیله شدن

۱. باعث، سبب، علت، محرک، موجب، واسطه ۲. وسیلهساز

۱. باعث، سبب، موجب، موجد ۲. ارثگذار ≠ ارثبر، وارث

۱. باعث، سبب، علت، محرک ۲. دستآویز ۳. آلت، ابزار، اسباب ۴. تدبیر، چاره، طریقه