بازیفرهنگ مترادف و متضاد۱. لعب، ملاعبه، ملعبه ۲. تفریح، تفنن، ۳. قمار، گنجفه ۴. ورزش ۵. فریب، حیله، نیرنگ ≠ جدی ۶. نقش ۷. حادثه، رویداد، پیشآمد ۸. شوخی
بازی دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرگرم ساختن، غافل نگاه داشتن، مشغول ساختن ۲. فریب دادن، گول زدن، نیرنگ زدن ≠ بازیخوردن
سربههوافرهنگ مترادف و متضادبازیگوش، بیتوجه، بیقید، بیبندوبار، لاابالی، بیدقت، بیمبالات، غافل، لاقید ≠ سربهزیر، دقیق، مراقب
سربههوا شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازیگوش شدن، غافل گشتن، بیمبالات شدن ۲. بیبندوبار شدن، لاابالی شدن، لاقید شدن
سردرهوافرهنگ مترادف و متضاد۱. سربههوا، بازیگوش، بیدقت، بیمبالات، لاقید ≠ مراقب ۲. بوالهوس، هوسباز ۳. خیالباف ۴. آشفته، سرگردان
شیطانفرهنگ مترادف و متضاد۱. ابلیس، اهریمن، دیو، عفریت، عفریته، هرماس، هرمس ۲. زبل، زرنگ، محیل ۳. آتشپاره، بازیگوش، تخس، شرور ≠ آدم