بازیفرهنگ مترادف و متضاد۱. لعب، ملاعبه، ملعبه ۲. تفریح، تفنن، ۳. قمار، گنجفه ۴. ورزش ۵. فریب، حیله، نیرنگ ≠ جدی ۶. نقش ۷. حادثه، رویداد، پیشآمد ۸. شوخی
بازی دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرگرم ساختن، غافل نگاه داشتن، مشغول ساختن ۲. فریب دادن، گول زدن، نیرنگ زدن ≠ بازیخوردن
تاب خوردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. درپیچ وتاب شدن ۲. تاب بازی کردن ۳. دور زدن ۴. بهنوسان درآمدن، نوسان داشتن، مرتعض شدن
باختنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازدست دادن، تلف کردن، هدر دادن ≠ به دست آوردن ۲. شکستخوردن، مغلوب شدن ≠ پیروز شدن، بردن، برنده شدن ۳. ورزیدن ۴. بازی کردن ۵. سرگرم شدن، مشغول شدن