باریدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. باران آمدن ۲. برفآمدن، تگرگ آمدن ۳. سرازیر شدن ۴. ریختن، فرو ریختن ≠ باراندن
باریکفرهنگ مترادف و متضاد۱. کمحجم، کمقطر، نازک ≠ ضخیم، ستبر ۲. تنگ، کمعرض ≠ پهن ۳. لاغر، نزار ≠ چاق ۴. باریکمیان، خمیص ۵. رقیق ≠ پرمایه ۶. دقیق ۷. حساس، وخیم، خطرناک
باریکهفرهنگ مترادف و متضاد۱. باریک، لاغراندام، ظریف ۲. تکه باریک(کاغذ، پارچه و ) ۳. سطح دراز و کمعرض (زمین و ) ۴. باب، بغاز، تنگه ۵. اشعه، پرتو
ورزشکارفرهنگ مترادف و متضادبازیکن، بسکتبالیست، تنیسباز، دونده، شناگر، فوتبالیست، کشتیگیر، والیبالیست، ورزشدوست، وزنهبردار
بازیگرفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرتیست، بازیکن، ستاره، هنرپیشه، هنرمند ≠ تماشاچی، تماشاگر، تماشایی ۲. بازیکن ۳. نقشپرداز ۴. نیرنگباز، فریبکار، حقهباز
باریکهفرهنگ مترادف و متضاد۱. باریک، لاغراندام، ظریف ۲. تکه باریک(کاغذ، پارچه و ) ۳. سطح دراز و کمعرض (زمین و ) ۴. باب، بغاز، تنگه ۵. اشعه، پرتو