16 مدخل
بازجو، دادیار، قاضی، مستنطق، متهم
۱. ناظر ۲. کارآگاه، ۳. مفتش
فرز، تندرو، تیزتک، جلد، سریع ≠ بطیء، کند
۱. استرداد، اعاده، بازپس، رد، عودت، معاودت ۲. بعداز، دنبال
بازپرس، دادیار، قاضی، مستنطق
بازپرس، بازجو ≠ متهم
بازپرس، بازجو، جاسوس، کارآگاه، ممیز، منهی
۱. بازرس، جاسوس، مفتش، منهی ۲. باخبر، مطلع