باانضباطفرهنگ مترادف و متضادبادیسیپلین، بانظم، مرتب، منضبط، مقرراتی، منظم ≠ بیانضباط، شلخته، نامرتب، نظمگریز
حاصل دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به بارنشستن، ثمردار شدن، محصول دادن، بر کردن، بار دادن، ثمر دادن ۲. مثمر شدن ۳. بهره دادن، نتیجه دادن