بارهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسب، توسن، سمند، فرس، مرکب ۲. برج، دژ، قلعه ۳. بار، دفعه، کرت، مرتبه ۴. بار، حصار، دیوار، جرم ۵. باب، مورد ۶. روش، طرز
خردمندفرهنگ مترادف و متضادباخرد، باشعور، بخرد، حکیم، خردور، دانا، دانشمند، دانشور، زیرک، صائبنظر، عاقل، عالم، فاضل، فرزانه، فهمیده، فهیم، لبیب، متیقظ، هوشمند، هوشیار ≠ بیعقل، کودن، گول،