باجفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارتشا، باژ، رشوه ۲. جزیه، خراج، ساو، عوارض، مالیات، نمار ۳. گمرک ۴. سخن، کلمه، واج، واژ
باجبگیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. اخاذ، باجستان، باجگیر ۲. رشوهخوار، رشوهستان، رشوهگیر، مرتشی ≠ باجده، راشی
شعبهفرهنگ مترادف و متضاد۱. رشته، شاخه ۲. بخش، قسمت ۳. آژانس، باجه، فرع، نمایندگی ۴. باند، دسته، فرقه، گروه