باجفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارتشا، باژ، رشوه ۲. جزیه، خراج، ساو، عوارض، مالیات، نمار ۳. گمرک ۴. سخن، کلمه، واج، واژ
باجبگیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. اخاذ، باجستان، باجگیر ۲. رشوهخوار، رشوهستان، رشوهگیر، مرتشی ≠ باجده، راشی
باجراتفرهنگ مترادف و متضادباشهامت، پرجسارت، پردل، جربزهدار، دلاور، دلیر، شجاع، شیردل، صارم، صفدر ≠ بیجرات، ترسو
باجستانفرهنگ مترادف و متضاداخاذ، باجبگیر، باجخواه، باجگیر، رشوهخوار، رشوهستان، رشوهگیر ≠ باجده، باجبده