بابافرهنگ مترادف و متضاد۱. اب، پدر، والد ≠ ام، مادر، مام ۲. شخص، کس ۳. فلانی، مردک ۴. یارو، طرف، فلانی ۵. بزرگ ۶. پیر، پیرمرد ≠ پیرزن، ننه ۷. پیر، مرشد، مراد ۸. خدمتکار ۹. خدمتگزار
بابفرهنگ مترادف و متضاد۱. رایج، رسم، متعارف، متداول، مد، مرسوم، معمول ۲. در، دروازه ۳. بارگاه، سرا ≠ کلبه ۴. دریچه، پنجره ۵. بخش، فصل، مدخل ۶. اب، بابا، پدر ≠ مام، مادر، ام ۷. خاص، مخ
باب شدنفرهنگ مترادف و متضادتداول یافتن، رایجشدن، رواج یافتن، متداول شدن، مد شدن، معمولشدن ≠ منسوخ شدن، دمده شدن، ازمد افتادن
بابتفرهنگ مترادف و متضاد۱. از باب، بهخاطر، برای، درخصوص، راجع ۲. بهحساب، درعوض ۳. جهت، حیث، فقره ۴. سبب، علت
بزرگفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارجمند، بابا، خداوند، خواجه، رئیس، سر، سرپرست، سرور، شخیص، عالیقدر، کبیر، کلان، محتشم، معظم، مولا، مهتر ≠ بنده، کهتر ۲. خطیر، عظیم، مهیب ۳. تنومند، جسیم، عظی