امینفرهنگ مترادف و متضاداستوار، امانتدار، ثقه، درستکار، درست، درستکردار، صالح، موتمن، معتمد، معتمد، موثق
بنابراینفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازاینرو، بدینسبب، بدینلحاظ، به این دلیل، برایناساس، بهاینمناسبت ۲. پس، علیهذا، لذا ۳. بدانسبب، بدانجهت
بلکهفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایضاً، بساکه، بل، شاید، ولی ۲. لاکن، بیک، لیکن، ولیک ۳. لابل ۴. علاوه بر این، بهعلاوه ۵. بالعکس، برخلاف