اردوفرهنگ مترادف و متضاد۱. اردوگاه، لشکرگاه ۲. سپاه، قشون، لشکر ۳. زباناردو ۴. پیکنیک، گردشدستهجمعی، گردشعلمی
اردوفرهنگ مترادف و متضاد۱. اردوگاه، لشکرگاه ۲. سپاه، قشون، لشکر ۳. زباناردو ۴. پیکنیک، گردشدستهجمعی، گردشعلمی
خیمه زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اردو زدن، خیمه برپا کردن ۲. استقرار یافتن، جا گرفتن، فرود آمدن، مستقر شدن، مقیم شدن، منزل کردن ۳. خیمه کشیدن