معنی اهف هف قهزا بقثث زخهدس بشزثذخخن💯صهددثقپهدهدل.زخپ

جست‌وجوی مشابه

افسوس، اندوه، پشیمانی، تاسف، حسرت، دریغ

۱. سزا، صلاحیتدار، مطلع، وارد ۲. رام، سزاوار، صالح ۳. اهالی، بومی، تبعه، ساکن ≠ نااهل

۱. آوخ، افسوس، حیف، دریغا، وای ۲. دم، نفس ۳. مویه، ناله

۱. پولاد، چدن، حدید ۲. زنجیر، سلاح

۱. جیران، ظبی، غزال، گوزن ۲. آک، عیب، وصمت ۳. بیماری، مرض، ناخوشی ۴. بد، ناپسند، نامقبول

اسف، اضطراب، بیآرامی، بیقراری، تاسف، تالم، تحسر، تنگدلی، تیمار، حزن، حسرت، داغ، دریغ، رنج، غصه، غم، کرب، محنت، ملال، ملالت، هم، ≠ سرور، شادی

اهل، ساکنان، شهروندان، کسان، مردمان

آهو، غزال

آهن، پولاد

اسف، افسوس، اندوه، تاسف، تحسر، دریغ، رشک، غبط، غبطه، غم، لهف