منقلبفرهنگ مترادف و متضاد۱. انگیخته، دگرگون، شوریده، متحول ۲. واژگون، برگشته ۳. ناراحت، مضطرب، پریشان، آشفته
تفتینفرهنگ مترادف و متضاد۱. دوبههمزنی، سخنچینی، نمامی ۲. شورشگری، غمز، فتنهانگیزی، فساد، فسادانگیزی، آشوبش ۳. فتنه انگیختن، آشوببه پا کردن
حجت آوردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دلیلآوردن، استدلال کردن، برهان آوردن ۲. دلیلتراشیدن، دلیلتراشی کردن ۳. بهانه جستن، بهانه کردن، بهانه آوردن، حجت انگیختن، حجت ساختن