97 مدخل
تو، داخل، در، درون
۱. حرمسرا، حرم ۲. تویی، داخلی ≠ بیرونی
پند، تذکیر، توصیه، سفارش، عبرت، موعظه، نصیحت، وصیت، وعظ
پندآموز، پندگو، ناصح، نصیحتگو، واعظ
پنددهی، پندگویی، نصح، نصیحت
آویخته، آویزان، معلق
اندرز، تذکیر، درس، رهنمون، رهنمود، عبرت، موعظه، نصیحت، وعظ
اندرزگو، ناصح، نصیحتگو، واعظ
اندرزپذیر، پندشنو، پندگیر، عبرتآموز، نصیحتپذیر، نصیحتشنو
اندرزگویی، موعظه، نصح، نصیحتگویی