تامین کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برآورده کردن، پاسخگو بودن اجابت کردن، برآوردن ۲. آماده کردن، فراهم ساختن، مهیا ساختن ۳. فراهم آوردن ۴. تارک دیدن، تهیه کردن ۵. امن ساختن، ایمن کردن ۶. حفظ کر
مجالفرهنگ مترادف و متضاد۱. امکان، حوصله ۲. زمان، فرصت، وقت ۳. جولانگاه، عرصه، میدان ۴. توان ۵. جا، محل
ممکن شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. میسر شدن، امکان یافتن، مقدور شدن ۲. عملیشدن، به حقیقت پیوستن، محقق شدن
فرصتفرهنگ مترادف و متضاد۱. فراغت، مجال ۲. امکان، یارا ۳. زمان، نوبت، وقت ۴. درنگ، ضربالاجل، فرجه، مجال، مهلت، وقت، وقفه