معنی الم | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. داء، دردمندی، درد ۲. تعب، رنج

۱. بیرق، پرچم، درفش، رایت، علامت، نشان ۲. مشهور، معروف، نامی ۳. اسمخاص ۴. لغت

۱. حکمت، دانش، معرفت ۲. اطلاع، یقین ≠ جهل، نادانی

الیم، دردآور، دردانگیز، دردناک، مولم، وجیع

دادوبیداد، سروصدا، شلوغی، غلغله، غوغا، قشقرق، کولیبازی، همهمه، هنگامه، هیاهو

المبار، دردآگین، دردناک، مولم، وجیع

۱. اولاد، تبار، خاندان، دودمان، سلاله، سلسله، طایفه، عترت، قبیله، نسل ۲. احمر، سرخ، قرمز ۳. پری، جن، زائوترسان ۴. سراب

ابکم، بکم، بیزبان، کندزبان، گنگ، لال

الم، بیماری، درد، رنج، رنجوری، مرض، ناخوشی ≠ تندرستی، سلامت

الم، بیماری، تالم، داء، رنج، ، سوز، سوزش، عارضه، کسالت، مرض، ناخوشی، وجع

الیم، دردآور، دردانگیز، دردناک، مولم، وجیع

المبار، دردآگین، دردناک، مولم، وجیع

المناک، دردآلود، دردناک، مولم