آلفرهنگ مترادف و متضاد۱. اولاد، تبار، خاندان، دودمان، سلاله، سلسله، طایفه، عترت، قبیله، نسل ۲. احمر، سرخ، قرمز ۳. پری، جن، زائوترسان ۴. سراب
تالففرهنگ مترادف و متضاد۱. دلجویی، دمسازی، خوگری، دوستی، الفتگیری، الفتیابی ۲. الفتیافتن، خوگر شدن، خو گرفتن، دمساز شدن، دوست شدن ≠ رمیدن، رمیده شدن
تالیف کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. کتابنوشتن، ۲. تدوین کردن، گردآوری کردن، فراهمآوردن، جمعآوری کردن ۳. سازوار کردن ۴. الفت دادن، دمساز کردن