آلفرهنگ مترادف و متضاد۱. اولاد، تبار، خاندان، دودمان، سلاله، سلسله، طایفه، عترت، قبیله، نسل ۲. احمر، سرخ، قرمز ۳. پری، جن، زائوترسان ۴. سراب
تشفیفرهنگ مترادف و متضاد۱. التیام، بهبودی، تسلی، شفا، شفایافتگی، صحت، علاج، مداوا، معالجه ۲. دلآسایی ۳. شفا یافتن، صحت یافتن، علاجشدن ۴. آرامش خاطر یافتن، تسکین یافتن
بهبودپذیرفرهنگ مترادف و متضادبهشدنی، التیامپذیر، درمانپذیر، شفاپذیر، قابل درمان، معالجهپذیر ≠ بهبودناپذیر
تسکینفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرامش، التیام، تخفیف، تسلی ۲. دلجویی ۳. فروکش ۴. آرامش بخشیدن، آرام کردن ۵. تسلی بخشیدن، تسلی دادن