آلفرهنگ مترادف و متضاد۱. اولاد، تبار، خاندان، دودمان، سلاله، سلسله، طایفه، عترت، قبیله، نسل ۲. احمر، سرخ، قرمز ۳. پری، جن، زائوترسان ۴. سراب
باقیمانده، باقیماندهفرهنگ مترادف و متضادالباقی، بازمانده، باقی، به جای مانده، بقایا، بقیه، پسمانده، تتمه، مابقی، مازاد، مانده
ماندهفرهنگ مترادف و متضاد۱. الباقی، باقی، باقیمانده، بقیه، تتمه ۲. تفاوت ۳. دنباله ۴. بازمانده، خسته، درمانده، عاجز، فرسوده، کوفته ۵. مقیم ۶. باقی ۷. بیات