معنی افرنگ | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. پات، تاج، تخت، دیهیم، سریر، مسند ۲. خدعه، فریب، مکر، نیرنگ ۳. جلال، شان، شکوه، فر

اروپا، افرنگ، غرب، فرانسه

اورنگ، تخت، سریر، عرش، کرسی

آرنگ، مرفق، وارن، وارنگ

اورنگنشین، پادشاه، تاجدار، سلطان، شاه ≠ رعیت، مملوک

آفرینگو، ثناخوان، ستاینده، مداح، مدحخوان، مدحگستر، مدحگوی، منقبتخوان ≠ نکوهشگر