آبشخورفرهنگ مترادف و متضاد۱. آبخور، آبشخورد، آبشخوار، سرچشمه، منهل ۲. روزی، قسمت، نصیب ۳. تقدیر، سرنوشت ۴. مشرب ۵. مقام، منزل، موطن
ادیبفرهنگ مترادف و متضادادبشناس، بافرهنگ، دبیر، سخندان، سخنسنج، سخنشناس، سخنفهم، شاعر، فرهنگپرور، فرهیخته، نویسنده
آبشخورفرهنگ مترادف و متضاد۱. آبخور، آبشخورد، آبشخوار، سرچشمه، منهل ۲. روزی، قسمت، نصیب ۳. تقدیر، سرنوشت ۴. مشرب ۵. مقام، منزل، موطن