محکوم کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزهکار شناختن، خطاکار اعلام کردن، نارواشناختن ۲. مغلوب کردن، مجبور ساختن
باطل کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ابطال کردن، فسخ کردن، لغو کردن، ملغا ساختن ۲. بیمعنی کردن، بیهوده گردانیدن، مهمل گذاشتن ۳. ناحق جلوه دادن، ناراست قلمداد کردن ۴. ضایع گردانیدن ۵. خط زدن، قلم
گفتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اظهارداشتن، اعلام کردن، اقرار کردن، بهعرضرساندن، بیان کردن، سخنراندن، صحبت کردن، عرض کردن، فرمودن، گپزدن، گفتگو کردن، معروضداشتن، نقل کردن ۲. سرودن ۳. نامیدن