اطراففرهنگ مترادف و متضاد۱. اکناف، پیرامون، جوانب، حواشی، حوالی، دوروبر، کرانها، گرداگرد، محیط، نواحی ۲. توابع، حومه
برزخفرهنگ مترادف و متضاد۱. درهم، دلخور، دمغ، گرفته ۲. بور ۳. ناخرسند، ناخشنود، ناراضی ۴. حایل، حاجز ۵. فاصله ۶. اعراف، عالم بالا، عالم مثال