اصلفرهنگ مترادف و متضاداساس، بن، بنیاد، بیخ، پایه، جوهر، ذات، ریشه، سرشت، شالوده، طبیعت، عین، فطرت، کنه، گوهر، لب، مایه، مبدا، منبع، منشا، نژاد، نسب
بهبودپذیرفرهنگ مترادف و متضادبهشدنی، التیامپذیر، درمانپذیر، شفاپذیر، قابل درمان، معالجهپذیر ≠ بهبودناپذیر
سزاوارفرهنگ مترادف و متضاد۱. اهل، جدیر، حری، شایان، سزامند، شایسته، شایگان، صلاحیتدار، قابل، لایق، مستحق، مستعد، منبغی ≠ بیصلاحیت، نالایق ۲. صواب، فراخور، مستوجب ≠ ناسزاوار ۳. برازنده، د
اساسفرهنگ مترادف و متضاداصل، بن، بنیان، بنیاد، پایه، پی، زمینه، شالوده، قاعده، کنه، ماخذ، مبنا، محور، مناط، نهاد