معنی اصلاح | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. آشتی، سازش، صلح ۲. تصحیح، تنقیح، غلطگیری ۳. تعمیر، مرمت ۴. تادیب، تزکیه، تهذیب ۵. دستکاری، رتوش

۱. تعبیر، زبان، کلمه، واژه ۲. سازش، صلح

ابداً، اساساً، مطلقاً، هرگز، هیچ، هیچگاه، هیچوقت

اصلاح، توافق، سازش، صلح، مسالمتجویی، مسالمت، مصالحه ≠ جدال، ستیز، قهر

اصلاح، تصحیح، خطایابی، خطاگیری، درستنویسی، غلطزدایی، غلطیابی

اصلاحگر، اصلاحکننده، خیراندیش، خیرخواه، صالح، صلاحاندیش، نیکوکار ≠ مفسد

۱. اصلاح، ۲. جبران، ۳. بازسازی، تعمیر، مرمت ≠ تخریب ۴. اصلاح کردن، مرمت کردن

۱. اصلاح کردن، درست کردن ۲. تعمیر کردن، مرمت کردن، بازسازی کردن ≠ تخریب کردن ۳. بهبود بخشیدن