25 مدخل
خوردن، گساردن، نوشکردن، نوشیدن ≠ تناولکردن، خوردن
شربت، مشروب، نوشابه، نوشیدنی ≠ خوردنی
ابکم، بکم، بیزبان، کندزبان، گنگ، لال
آشام، چکه، قطره، قلپ
آشامیدنی، جلاب، مشروب، معجون، نوشیدنی
آشامیدن، گساردن، نوشیدن
آشامیدن، خوردن، درکشیدن، گساردن، نوش کردن