آشنافرهنگ مترادف و متضاد۱. انیس، خودی، خویش، دوست، شناخت، مالوف، مانوس، مونس، یار ۲. شناسا، شناسنده، عارف ۳. اخت، خودمانی ۴. آگاه، بلد، مسبوق، وارد ≠ بیگانه ۵. بیگانه، جاهل ۶. بیگانه،
تمرینفرهنگ مترادف و متضاد۱. تکرار، مرور، ممارست ۲. مشق، تکلیف ۳. آشنا کردن، عادتدادن، ورزش ۴. آزمایش، ۵. رزمایش، مانور ۶. ورزش کردن، ورزیدن ۷. نرم کردن
آگاهفرهنگ مترادف و متضادآشنا، باخبر، بیدار، خبردار، خبره، خبیر، دانا، روشنضمیر، شناسا، عارف، متنبه، متوجه، مخبر، مسبوق، مستحضر، مطلع، ملتفت، نبیه، وارد، واقف، هوشیار ≠ ناآگاه