معنی استیصال | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

استیصال

فرهنگ مترادف و متضاد

اضطرار، پریشانی، تهیدستی، درماندگی، عجز، فقر، فلاکت، لاعلاجی، ناچاری

جست‌وجوی مشابه

استحصال

فرهنگ مترادف و متضاد

استخراج، حصول، دستیابی، کسب

اتصال

فرهنگ مترادف و متضاد

التصاق، الحاق، پیوستگی، پیوستن، پیوند، چسبیدگی، رسیدن، وصل ≠ انفصال

جست‌وجوی متن

تهیدستی

فرهنگ مترادف و متضاد

استیصال، افلاس، بیچیزی، بینوایی، تنگ دستی، درویشی، عسرت، فقر، گدایی، مسکنت، نداری ≠ مکنت

عجز

فرهنگ مترادف و متضاد

استیصال، اضطرار، بیچارگی، درماندگی، زبونی، سستی، ناتوانی

فقر

فرهنگ مترادف و متضاد

استیصال، افلاس، بیچیزی، بینوایی، تنگدستی، تنگی، تهیدستی، حاجتمندی، درماندگی، درویشی، عسرت، فاقه، فلاکت، مستمندی، گدایی، مسکنت، نداری، نیازمندی، نیستی ≠ غنا

لاعلاجی

فرهنگ مترادف و متضاد

استیصال، بیچارگی، ناچاری، ناگزیری

ناچاری

فرهنگ مترادف و متضاد

استیصال، اضطراری، بیچارگی، ضرورت، عجز، لابدی، لاعلاجی