اسبابفرهنگ مترادف و متضادآلات، آلت، ابزار، اثاث، برگ، بساط، تجهیزات، جمعیت، دستگاه، رخت، سامان، شرایط، علل، لوازم، وسایل، وسیله
اربابفرهنگ مترادف و متضاد۱. آقا، خواجه، سرور، صاحب، کارفرما، مخدوم، مولا ۲. فئودال، مالک، ملاک، ≠ نوکر
توطئه کردنفرهنگ مترادف و متضاددسیسه کردن، ساختوپاخت کردن، تبانی کردن، اسبابچینی کردن، مقدمه چیدن، مقدمهچینی کردن