آزارفرهنگ مترادف و متضاد۱. آسیب، بلا، صدمه، گزند ۲. تعدی، جفا، جور، ستم، ظلم ۳. اذیت، تعذیب، زجر، شکنجه، عذاب ۴. تعب، سختی، محنت، مرارت، مشقت ۵. تاذی، مزاحمت ۶. رنج، رنجه، عنا
خواباندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خواب کردن ۲. خوابانیدن ≠ بیدار کردن ۳. از کار انداختن، تعطیل کردن، راکد کردن ۴. باز داشتن، واداشتن ۵. آرام کردن، فرو نشاندن ۶. از کارانداختن، راکد کردن ۷. بس
حذف کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خط زدن، پاک کردن، از قلم انداختن، قلم گرفتن ۲. کنارگذاشتن، کنار زدن ۳. ساقط کردن، انداختن
خراب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تخریب کردن، ویران ساختن ≠ آباد کردن، ساختن، تعمیر کردن، مرمت کردن ۲. از حیز انتقاع انداختن، ازکارانداختن، اسقاط کردن ≠ بهکار انداختن، روبهراه کردن ۳. تباه سا
مانده شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. از پاافتادن، خسته شدن، کوفته شدن ۲. عاجز شدن، درمانده شدن ۳. از کار افتادن، ناتوان گشتن
سست شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ضعیفشدن، ناتوان گشتن، بیرمق شدن، کمزور شدن ۲. درماندن، واماندن، از کار افتادن ۳. دلسردشدن، مایوس شدن، نومید شدن ۴. مردد شدن، تردید داشتن ۵. کاهلی کردن، تنبلی