سستی گرفتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. کمشدن، ضعیف شدن، رو به نقصان نهادن ۲. کمرونق شدن، کساد شدن، از رونق افتادن
سودا پختنفرهنگ مترادف و متضادخیالپردازی کردن، آرزوی دورودراز داشتن، خیال باطل داشتن، سودا پیمودن، اندیشه بیهودهدر سر پروردن، خیال پختن