169 مدخل
بزاق، تف، خدو، خیو
۱. افزونطلبی، حرص، زیادهخواهی، شره، طمع، ولع ۲. احتیاج، حاجت، نیاز ≠ قناعت
آبدهن، بزاق، تف، خیو، کفدهان، کفک
۱. بعید، دور، دور ازذهن ≠ قریب، نزدیک ۲. دور ازواقعیت، ناممکن
۱. چراگاه، مرغزار، مرتع ۲. سبزهزار، علفزار، گیاهزار ۳. چمن، علف ۴. آبدهن
از موبیز رد کردن، الک کردن، غربال کردن
از بین رفتن، برباد رفتن، مردن، نیست شدن، تباه شدن، نابودشدن، هدر رفتن