معنی ارشد | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. بزرگ، کاپیتان، مبصر ۲. بزرگتر، مسنتر ≠ کهتر

۱. اخلاص، خلت، دوستی، سرسپردگی، صمیمیت، ۲. آهنگ، خواست، قصد، مشیت، میل

اخلاصمند، ارادتشعار، ارادتپیشه، ارادتمند، مخلص

اخلاصمند، ارادتپیشه، ارادتشعار، ارادتکیش، مخلص ≠ بیارادت

آهنگ، پشتکار، تصمیم، خواست، عزم، غرض، قصد، مشیت، میل

الحاد، بیدینی، رفض، کفر، مرتدشدن

۱. ارشد، بالادست، رئیس ۲. برتر، بالاتر ۳. بالا ۴. ورا ≠ زیردست، مادون

۱. ارشد کلاس، خلیفه ۲. بینا، مراقب

۱. ارشدیت، امارت، حکومت، رهبریت، رهبری، مرشدی، وصایت، وکالت ۲. خطه، سرزمین، شهر، مدینه، مملکتبلد

۱. خدیو، سلطان، ملک ۲. جانشین، قایممقام، نایب ۳. ارشد ۴. مبصر ۵. رهبر مذهبی ارمنیان

۱. ناخدا، ناوبان ۲. ارشد، رهبر ۳. فرمانده