معنی ادیب نطنزی

جست‌وجوی مشابه

ادبشناس، بافرهنگ، دبیر، سخندان، سخنسنج، سخنشناس، سخنفهم، شاعر، فرهنگپرور، فرهیخته، نویسنده

۱. خوان، سفره، سماط، نطع، ۲. چرم

۱. تادیب، تنبیه، ۲. ادبیات، فرهنگ ۳. پاس، رعایت، متانت، نزاکت ۴. آیین، رسم، روش، نهاد

بخرد، خردمند، دانا، عاقل، فاضل، فرزانه ≠ نادان

کژ، محرف، معوج، منحرف، مورب ≠ راست

ادیب، بلیغ، سخنپرداز، سخنسرا، سخنفهم، سخنور، فصیح

ادیب، سخنپرداز، زبانآور، سخنشناس، سخنور، شاعر

ادیب، سخنپرداز، سخندان، ناقد، سخنفهم

ادیب، سخنگو، شاعر، کلیم، ناطق، نطاق

۱. ادیب، سخنگزار، سخنپرداز، شاعر، سخنشناس ۲. منتقد، نقاد