ادبفرهنگ مترادف و متضاد۱. تادیب، تنبیه، ۲. ادبیات، فرهنگ ۳. پاس، رعایت، متانت، نزاکت ۴. آیین، رسم، روش، نهاد
ادبارفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدبختی، سیهروزی، شوربختی، فلاکت، مفلوکی، نکبت، نگونبختی، واپسی، ۲. بداقبال، بیاقبال، سیهروز، مدبر، نگونبخت
تربیت کردنفرهنگ مترادف و متضادادب کردن، پرورش دادن، تادیب کردن، تعلیم دادن، فرهیختن، بار آوردن، پروراندن
ادیبفرهنگ مترادف و متضادادبشناس، بافرهنگ، دبیر، سخندان، سخنسنج، سخنشناس، سخنفهم، شاعر، فرهنگپرور، فرهیخته، نویسنده
بختبرگشتهفرهنگ مترادف و متضادادبار، بدبخت، بدطالع، شوربخت، پیشانیسیاه، مدبر، مفلوک ≠ اقبالمند، بختور، خوشاقبال، ستارهدار