اشارهفرهنگ مترادف و متضاد۱. استعاره، اشارت، ایما، تلویح، رمز ۲. کنایه، گوشه ۳. علامت ۴. رای، نظر ۵. امر، حکم، دستور، فرمان
چرخاندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به حرکت درآوردن، به دور خود گرداندن، وادار به چرخیدن کردن، چرخانیدن، چرخ دادن ۲. به جریانانداختن ۳. اداره کردن ۴. کنترل کردن، مهار کردن
سرگردان کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آواره کردن، دربهدر کردن، بیخانمان کردن، ویلان کردن ۲. بلاتکلیف کردن، معطل کردن ۳. سرگشته کردن، حیران کردن ۴. آشفته کردن، پریشان کردن ۵. آسیمهسر کردن
چراغ زدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. روشن وخاموش کردن (چراغ خودرو)، علامت دادن، چراغ دادن ۲. چشمک زدن، اشاره کردن