ابزارفرهنگ مترادف و متضادآلت، اثاث، ادات، ادوات، اسباب، افزار، دستگاه، سامان، ماشین، مایه، وسایل، وسیله
آبدارفرهنگ مترادف و متضاد۱. آبکی، باطراوت، پرآب، رقیق، شاداب، مایع ۲. آبدارچی، ایاغچی، ساقی، شربتدار، قهوهچی ۳. آبدیده، برنده، تیز ۴. سخت ۵. تند، زننده، نیشدار ۶. آبخیز، آبزا ۷. رسا، رو
حاضر کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. احضار کردن، به حضور آوردن ۲. آماده کردن، مهیا ساختن، فراهم آوردن، فراهم ساختن ۳. آموختن، یاد گرفتن
طلب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خواستن، درخواست کردن، خواستار شدن، طلبیدن، مطالبه کردن، جستجو کردن ۲. جستن، جستوجو کردن ۳. احضار کردن، فرا خواندن ۴. مطالبه کردن ۵. ابتغاء
طلبیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. احضار کردن، خواندن ۲. تقاضا کردن، فرا خواندن، ۳. دعوت کردن، فراخوانی کردن ≠ راندن، طرد کردن ۴. خواستن، طلب کردن، ۵. جستن، جستوجو کردن ۶. اقتضا کردن، لازم داش
خواستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرزو کردن، اراده کردن، طلبیدن، میل کردن ۲. آرزومند بودن، اشتیاق داشتن، مشتاق بودن، راغب بودن ۳. خواهش کردن، طلب کردن ۴. احضار کردن، فراخواندن ۵. امر کردن، فر
سامانفرهنگ مترادف و متضاد۱. خطه، سو، قلمرو، کران، مرز، حد، سرحد، ناحیه، منطقه ۲. ابزار، اثاث، اسباب، وسایل ۳. انتظام، ترتیب، نظام، نظم ۴. خانمان، ماوا، محل، مقام، مکان، منزل ۵. کالا، مت