حاضر کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. احضار کردن، به حضور آوردن ۲. آماده کردن، مهیا ساختن، فراهم آوردن، فراهم ساختن ۳. آموختن، یاد گرفتن
طلب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خواستن، درخواست کردن، خواستار شدن، طلبیدن، مطالبه کردن، جستجو کردن ۲. جستن، جستوجو کردن ۳. احضار کردن، فرا خواندن ۴. مطالبه کردن ۵. ابتغاء
طلبیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. احضار کردن، خواندن ۲. تقاضا کردن، فرا خواندن، ۳. دعوت کردن، فراخوانی کردن ≠ راندن، طرد کردن ۴. خواستن، طلب کردن، ۵. جستن، جستوجو کردن ۶. اقتضا کردن، لازم داش
خواستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرزو کردن، اراده کردن، طلبیدن، میل کردن ۲. آرزومند بودن، اشتیاق داشتن، مشتاق بودن، راغب بودن ۳. خواهش کردن، طلب کردن ۴. احضار کردن، فراخواندن ۵. امر کردن، فر