معنی احشام (محلی) | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

احشام

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. رمه، گله ۲. خدام، خدمتگزاران، نوکران

احتشام

فرهنگ مترادف و متضاد

بزرگی، جلال، حشمت، شکوه، شوکت، فره، مجد

احلام

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. اوهام، خواب، رویا، شوریدهخوابها ۲. بردباران، شکیبایان، صابران، صابرین

ابرام

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. اصرار، پافشاری، تاکید، مداومت ۲. پیله، لجاجت ۳. استوارسازی، ایستادگی، پایداری، مقاومت ≠ نقض

ابهام

فرهنگ مترادف و متضاد

آمیختگی، پیچش، پیچیدگی، تاریکی، تعقید، تیرگی، شبهه، عدمصراحت ≠ آشکاری، وضوح

جست‌وجوی متن

گله

فرهنگ مترادف و متضاد

احشام، رمه، غنم، فسیله

رمه

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. احشام، رمق، رمک، سیله، فسیله، گله ۲. دسته، گروه ۳. جیش، سپاه، لشکر

مال

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. تمکن، تمول، ثروت، خواسته، دارایی، مایملک، مکنت، ملک، نعمت، نوا، هستی ۲. جنس، کالا، متاع ۳. پول، وجه، سرمایه ۴. طرفه، دندانگیر، باب دندان، درخورتوجه ۵. اهل، ش

اوهام

فرهنگ مترادف و متضاد

احلام، پندارها، خرافات، خیالات، وهم

جاهوجلال

فرهنگ مترادف و متضاد

احتشام، تشخص، تعین، جلال، حشمت، شکوه، فر