محصور شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. احاطه شدن ۲. حصاردار شدن، دیوارکشی شدن، حصار کشیدن ۳. محاصره شدن ۴. اسیر شدن
محاصره شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. درحصر قرار گرفتن ۲. احاطه شدن، در محاصرهقرار گرفتن، در میان گرفته شدن
تسلطفرهنگ مترادف و متضاد۱. توانایی، قدرت، قوت ۲. استیلا، تسخیر، تصرف، تفوق، چیرگی، سلطه، سیطره، غلبه ۳. امیری، پادشاهی، پیشوایی، فرمانروایی، کیایی ۴. احاطه، تبحر، خبرگی، مهارت ≠ متهور