معنی اح | واژه یاب

جست‌وجوی هم‌آوا

۱. آوخ، افسوس، حیف، دریغا، وای ۲. دم، نفس ۳. مویه، ناله

بااحتیاط، باحزم، دوراندیش، محتاط ≠ بیپروا

آفرین، اینت، زه، مرحبا

۱. تبحر، تسلط، مهارت، وقوف ۲. محاصره

۱. ارجاع، انتقال، محول، واگذار ۲. چارهسازی، حیله

ابا، اجتناب، امساک، پرهیز، تحاشی، تحرز، تحفظ، حذر، حزم، خویشتنداری، دوری، کنارهجویی، گریز

احمق، بیشعور، بیعرضه، بیعقل، پخمه، خل، رعنا، ساده، سفیه، کالیوه، کانا، کمعقل، کمهوش، کودن، گاوریش، گول، نادان، هزاک

احمقانه، حماقتآمیز، سفیهانه، کودنوار، نابخردانه ≠ عاقلانه

احمقی، بلاهت، حماقت، سفاهت، کمعقلی، نادانی ≠ عاقلی

احتراز، استنکاف، امتناع، امساک، پرهیز، تحاشی، تحرز، حذر، خودداری، دوری، کنارهگیری

آبرو، اعتبار، اعزاز، اکرام، بزرگداشت، پاس، تجلیل، تعظیم، تکریم، توقیر، حرمت، رعایت، عز، عزت، کرنش ≠ احتقار، خوارداشت