آشنافرهنگ مترادف و متضاد۱. انیس، خودی، خویش، دوست، شناخت، مالوف، مانوس، مونس، یار ۲. شناسا، شناسنده، عارف ۳. اخت، خودمانی ۴. آگاه، بلد، مسبوق، وارد ≠ بیگانه ۵. بیگانه، جاهل ۶. بیگانه،
آگاهفرهنگ مترادف و متضادآشنا، باخبر، بیدار، خبردار، خبره، خبیر، دانا، روشنضمیر، شناسا، عارف، متنبه، متوجه، مخبر، مسبوق، مستحضر، مطلع، ملتفت، نبیه، وارد، واقف، هوشیار ≠ ناآگاه
هنگامفرهنگ مترادف و متضاداثنا، خلال، دم، دوره، زمان، ساعت، فصل، مدت، موسم، موعد، موقع، میقات، نوبت، وقت