گرفتاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. ابتلا ۲. اسارت، حبس، قید ۳. تعب، تنگنا، دردسر، سختی، گیر، مخمصه ۴. اشتغال، مشغولیت ۵. رنج، مصیبت ۶. دلباختگی، دلدادگی، عاشقی ≠ آزادی، رهایی
مبتلا شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. گرفتارشدن، دچار شدن، ابتلا یافتن، اسیر شدن، مبتلاگشتن ۲. معتاد شدن ۳. عاشق شدن، شیفتهشدن، دلباخته شدن
طلب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خواستن، درخواست کردن، خواستار شدن، طلبیدن، مطالبه کردن، جستجو کردن ۲. جستن، جستوجو کردن ۳. احضار کردن، فرا خواندن ۴. مطالبه کردن ۵. ابتغاء