معنی أَفَهُمْ | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. اسب، فرس، ۲. بند، قید ۳. تیره، سیاه

اضمحلال، انحلال، تلاشی، گسیختگی، متلاشی ≠ انسجام

ادهم، ارغون، باره، توسن، دابه، سمند، فرس، مرکب

ازهمپاشیدگی، تعطیل، زوال، متلاشی، نابودی

ادهم، اسب، باره، توسن، سمند

۱. ازهم پاشیدگی، افتراق، پراکندگی، پراکندهدلی، پراکندهسازی، پریشانی، جدایی ≠ تجمع ۲. پراکنده شدن، متفرق شدن، ازهم پاشیدن ≠ متحد شدن، جمعشدن

۱. آشولاش، ازهمپاشیده، پاشیده، پراکنده، داغان، مضمحل، ولو ۲. تلاشگر، جستجوگر