آشکارفرهنگ مترادف و متضادبرملا، بیپرده، بین، پدیدار، پیدا، پیدا، جلوهگر، جلوهگر، جلی، جهر، ذایع، رک، روبرو، روشن، صریح، ظاهر، علنی، عیان، فاحش، فاش، مبرهن، محرز، محسوس، مرئی، مشخص، مشهو
آشکارافرهنگ مترادف و متضادآشکار، افشا، بیپرده، بین، پدیدار، پیدا، جلوت، جهراً، صریح، ظاهر، علانیه، علنا، علنی، علیالظاهر، فاش، مرئی، مشهود، معلوم، مکشوف، واضح، هویدا ≠ پوشیده، درخفا، مخف
آشوبفرهنگ مترادف و متضاداضطراب، اغتشاش، بلوا، بینظمی، تشویش، جنگ، دعوا، شر، شغب، شورش، شوروغوغا، غوغا، فتنه، فساد، مجادله، ناامنی، نزاع، هرج، هرجومرج، هلالوش، هیاهو ≠ آرامش
چالفرهنگ مترادف و متضاد۱. چاله، حفره، فرورفتگی، گودال ۲. عمیق، گود ۳. آشیان، آشیانه ۴. گور (حیوانات) ۵. غاز، خرچال، مرغابی (آ)هوبره ۶. آشیانه، لانه ۷. شتربچه ۸. اسب سفید، بزپیشانیسفید