آمادهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آراسته، بسیجیده، پرداخته، تامین، تهیه، حاضر، روبراه، ساخته، فراهم، مجهز، مرتب، مهیا ۲. چالاک، سازمند، مستعد ≠ نامهیا
افادهفرهنگ مترادف و متضاد۱. باد، پز، تبختر، تفرعن، تکبر، خودبینی، فیس، منی، نخوت ۲. بهرهدهی، سودرسانی
حاضر شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. حضوریافتن، ظاهر شدن، حاضر گشتن ۲. آماده شدن، فراهم شدن، مهیا شدن ۳. مهیا گشتن، قبولمسئولیت کردن ۴. با هم کنار آمدن، توافق کردن، به توافق رسیدن
بادفرهنگ مترادف و متضاد۱. هوا ۲. آماس، آماه، نفخ، ورم ۳. پف، فوت، تیز، ریح ۴. توفان، شمیم، صرصر، نسیم، نفخه ۵. بادا، باشد ۶. افاده، خودبینی، تکبر، خودبزرگ بینی، غرور، فیس، نخوت ۷. ابه