آسانفرهنگ مترادف و متضاد۱. ساده، سهل ۲. میسر ۳. بیرنج، راحت ≠ بغرنج، دشوار، سخت، شاق، غامض، متعسر، مشکل
احسانفرهنگ مترادف و متضادانعام، بخشش، خوبی، دهش، عطا، محاسن، مرحمت، منت، نواخت، نوال، نوعپروری، نوعدوستی، نیکخواهی، نیکوکاری، نیکویی، نیکی
اساسفرهنگ مترادف و متضاداصل، بن، بنیان، بنیاد، پایه، پی، زمینه، شالوده، قاعده، کنه، ماخذ، مبنا، محور، مناط، نهاد
مشکل شدنفرهنگ مترادف و متضادسختشدن، دشوار شدن، پیچیده شدن، بغرنج شدن، غامض شدن، شاق شدن، مغلق شدن، حاد شدن ≠ ساده گشتن، سهل شدن، آسان شدن
سادهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آسان، سهل، میسر ≠ مشکل، مغلق، پیچیده، شاق ۲. بیآلایش، بینقش ۳. امرد، نرمبروت، نوخط ۴. خوشباور، خوشخیال، زودباور، سادهلوح ≠ رند، تودار ۵. ابله، بله، مغفل، ناد